جدول جو
جدول جو

معنی معاونت کردن - جستجوی لغت در جدول جو

معاونت کردن
شرکت کردن، هم دستی کردن، کمک کردن، یاری کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ تَ)
عتاب کردن. سرزنش کردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به معاتبت شود
لغت نامه دهخدا
(زَ دَ)
آمیختن. آمیزش کردن. نشست و برخاست کردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ کَ / کِ دَ)
رفتار کردن. عمل کردن: در حالت خردی با مادر خویش چنین معاملت کرده اند، لاجرم در بزرگی نامقبول و نامطبوع اند. (گلستان). که با وی همان معاملت کردند که با دیگران کردند. (سعدی)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شُو تَ)
به چشم دیدن. با دقت به بررسی چیزی پرداختن، بررسی و دقت کردن طبیب در وضع بیمار برای تشخیص بیماری او. و رجوع به معاینه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ رَ تَ)
مقیم شدن. اقامت گزیدن. بسر بردن: روزها بر سر خاکش مجاورت کردم. (گلستان). و رجوع به مجاورت و مجاوره شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از معاودت کردن
تصویر معاودت کردن
بازگشت برگشتن عود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معاینه کردن
تصویر معاینه کردن
بیمار دیدن بیماری جستن، به چشم دیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معاوضه کردن
تصویر معاوضه کردن
چیزی را با چیزی عوض کردن
فرهنگ لغت هوشیار
معالجه کردن: و از هرسه عالم داروها برگزید و خود را بدان معالجت کرد
فرهنگ لغت هوشیار
پتودن پایداری کردن ایستادگی کردن ایستادگی کردن پایداری کردن} امیر خراسان... بپاسخ گفت که کار ایشان زیادت از آن است که با ایشان مقاومت و مقاتلت توانیم کردن،) (سلجوقنامه ظهیری. چا. خاور 15)
فرهنگ لغت هوشیار
یاری کردن، کمک نمودن، امداد کردن، مدد رساندن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مقاومت کردن
تصویر مقاومت کردن
للمقاومة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مقاومت کردن
تصویر مقاومت کردن
Balk, Resist, Withstand
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مقاومت کردن
تصویر مقاومت کردن
faire une pause, résister
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مقاومت کردن
تصویر مقاومت کردن
відмовлятися , опиратися , витримувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مقاومت کردن
تصویر مقاومت کردن
להתנגד , לעמוד בפני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مقاومت کردن
تصویر مقاومت کردن
recusar, resistir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مقاومت کردن
تصویر مقاومت کردن
odmawiać, opierać się, wytrzymywać
دیکشنری فارسی به لهستانی
حمایت کردن، برای حمایت
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از مقاومت کردن
تصویر مقاومت کردن
انکار کرنا , مزاحمت کرنا , برداشت کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مقاومت کردن
تصویر مقاومت کردن
หยุด , ต่อต้าน , ทนทาน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مقاومت کردن
تصویر مقاومت کردن
kukataa, kupinga, kushinda
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مقاومت کردن
تصویر مقاومت کردن
躊躇する , 抵抗する , 耐える
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مقاومت کردن
تصویر مقاومت کردن
weigeren, weerstaan
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مقاومت کردن
تصویر مقاومت کردن
退缩 , 抵抗 , 经受住
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مقاومت کردن
تصویر مقاومت کردن
주저하다 , 저항하다 , 견디다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مقاومت کردن
تصویر مقاومت کردن
menolak, menahan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مقاومت کردن
تصویر مقاومت کردن
প্রতিবাদ করা , প্রতিরোধ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مقاومت کردن
تصویر مقاومت کردن
отказываться , сопротивляться , выдерживать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مقاومت کردن
تصویر مقاومت کردن
rifiutare, resistere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مقاومت کردن
تصویر مقاومت کردن
desmayarse, resistir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مقاومت کردن
تصویر مقاومت کردن
sich weigern, widerstehen, standhalten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مقاومت کردن
تصویر مقاومت کردن
इनकार करना , प्रतिरोध करना , सामना करना
دیکشنری فارسی به هندی